نادیده نمیگیریم
جنبش ترجمهی ادبی در دورهی پساقاجاری در نوزایی و شکوفایی فرهنگ ایران نقشی برجسته و سهمی سترگ داشته و دارد، چندانکه هر آفت و آسیبی به آن تیشه به ریشهی فرهنگ ایران است.
این جنبش از همان آغاز ایمن از آسیب و خطر نبوده، اما در چهاردههی گذشته موریانهی سانسور چنان پرزور شده که اگر نه همه، بسیاری از آثار ادبی جهان تیغخورده و تکهپاره به خوانندهی فارسیزبان میرسند.
(ادامه…)شش روز، شش یاد
پیشدرآمد
در پنجشنبهی برفی ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ و چندروز پس از آن با به خیابان آمدن خودبهخودی زنان برای نه گفتن به چماق «یا روسری یا توسری» جنبش زنان در ذهن منِ بیستوپنجساله معنا و مفهومی روشن پیدا کرد. از آن به بعد بود که ارزش و اهمیت جنبش در نگاه و خیال من پررنگ شد. در همهی این سالها هر نمودی از خشونت نظام ولایی با زنان و هر نشانی از کنش یا واکنش اعتراضی آنها در برابر تبعیض و زورگویی من را به یاد آن روزها میاندازد.
(ادامه…)تاریخِ تونلوحشتی و تکلیف امید
گسسته یا پیوسته؟
تاریخ پساپنجاهوهفتیِ ما از میل به گسستن و اراده به بریدن سر برمیآورد. ما گذشتهمان را پشت سر نگذاشتیم. ما را از هرچه بودیم و هرچه داشتیم کندند و پراکندند تا یا از آنها یا از آنِ آنها بشویم. برای نوشتن تاریخ امروز و فردایشان میبایستی تاریخ دیروز و پریروز ما را پاک میکردند. این خشت اول دیواری بود که تا امروز پیش روی ما بوده و قانون اول و آخرش هم جز سانسور نبوده — نه سانسور کلمه و کتابِ تنها، که سانسور آدم و عالم هم.
(ادامه…)