رئالیسم توصیفی «فتحنامه مغان»
پیش از خواندن
نوشتهٔ ماه قبل گفتگوهایی از جمله دربارهٔ تداعی اصطلاح «بقا» برانگیخت. بهرغم تُنِ منفی این اصطلاح میان انقلابیون دهههای چهل و پنجاه و هواداران آنها، «بقا» در نوشتهٔ من کلمهای است که رابطهٔ میان نویسنده و متن و خواننده را در شرایط اختناق تعریف میکند. بدون تلاش برای «بقا»، اثری از خردهفرهنگ سکولار روشنفکری و مبارزاتی پس از انقلاب نمیماند.
(ادامه…)نقطه عطفی در داستاننویسی ایران
همهٔ آنها که چهرهپرداز روزگار ما بودند، حتی در اوج خلاقیتشان، تنها میخواستند تصویرگر تقابل نور و ظلمت باشند: از تقلیل همهٔ هستی به خیر و شر گرفته تا تحلیل همهٔ مسائل پیچیدهٔ جهان بر بنیاد قبول دو قطب…
این حکم کلی هوشنگ گلشیری در مقدمهٔ مجموعهٔ هشت داستان (۱۳۶۳) است.1 عبارتهای او بیچون و چرایند: «همهٔ آنها»، «اوج خلاقیتشان»، «تنها میخواستند»، «همهٔ هستی»، «همهٔ مسائل». حکمش آنقدر قاطع است که تنوع آثار ادبی پیش از انقلاب را نادیده میگیرد.
(ادامه…)