تا اتفاق بعدی ورق بزن!
همهی روز در آن خانهی کمی بیش از اندازه ییلاقی، که تنها حالت جایی برای چرتی میان دو گردش یا هنگام رگباری را داشت، یکی از آن خانههایی که هر اتاقشان به آلاچیقی میماند و بر کاغذهای دیواریشان، در یکی گلهای سرخ باغچه و در دیگری پرندگان نشسته بر درختان، آمدهاند و با تو همدمی میکنند اما تنها تنها…
(ادامه…)هشتگ فراموشی
آقای نویسنده فنجان قهوه در دست، از پشت پنجره نگاهی به بیرون میاندازد. چشماندازش بُسفر است یا میدان تکسیم، نمیدانیم. فقط میدانیم که اهل ترکیه است!
تصمیم میگیرد تا عصر که با کارگردان قرار دارد به بازبینی رمانش بپردازد. خوب میداند که رمان جدیدش همچون شانزده اثر پیشین پرطرفدار و پرفروش خواهد شد.
(ادامه…)باز هم ترجمه؟!
زندگی روزمره در جریان بود و ما همچنان در نشستها، گفتوگوها و یادداشتها سوال میکردیم که «چرا ترجمه آری و تالیف نه؟» بررسیِ دلایل تمرکز ناشران بر چاپ آثار ترجمهشده، کشف رموز اقبال عمومی به آثار خارجی و توجه اندک به آثار تالیف، همچون چند سال اخیر دغدغهی بزرگ اهالی ادبیات و موضوع بحثها بود که ناگهان کرونا چون بختک نشست روی زندگیمان. ابتدا بهت بود و انکار. طبعاً پذیرش وجود سمی کشنده در فضای کشور و البته در کل دنیا آسان نبود.
(ادامه…)