اَشا
باززاد سوگنامه
موسیقی مقامی پساپارسی
راهبُرد تئوریک
به کوشش برای دستیابی یا نزدیکی به یکنواختی یادشده، به پژوهش و آزمایش برای بازتخطیط1 یک گام میکروتنال نو پرداختم؛ گامی که دربردارندهی همهی میکروتنهای ردیف موسیقی ایرانی آمیخته با دوازده شیاربندی نیمپردهای از اعتدال یکسان موسیقی غربی باشد. یک پُشتهی تازهساخت از نواکها که در آن شایشِ سفر از هر مقام به مقامی دیگر فراهم باشد؛ با اندیشهی کوچگر2 دلوزی — خانهبهدوش در یک فضای نامحدود ریزوموار.
(ادامه…)یک نواکفضای ریزوماتیک و یکنواخت
دلوز و گواتاری سرگذشت موسیقی غربی را تاریخ خلاقهای پندارند که در آن تمامی ساختههای بدیع به گواه یا در پاسخ به یک بحران پدید آمدهاند. همزیستیِ کاربردیِ پندارههای دستگاهِ موسیقی ایرانی و اعتدال یکسان دوازده-تنی موسیقی غربی شاید با یک جهانبینی متعارف نگرهای دوسویه-ناسازگار انگاشته شود، و در یک یگانگستره، دستنایافتنی؛ پنداشتی که یادآور مفهوم اینکامپاسبیلیتیِ گاتفرید لایبنیتس است.
(ادامه…)دیباچه
سامانهی مقامی موسیقی کلاسیک ایرانی سدههاست که در کهربا گرفتار آمدهست. موسیقی دستگاهی ایران، ردیفشده در دوران قاجار، خود پیآمد یک سیستم مقامی کهنتر است که گویا هفت سدهی گذشته آغاز به دگردیسی کرده است. من آهنگساز و پژوهشگر، همواره شیفتهی موسیقی کلاسیک فرهنگ غرب و چگونگی پیشرفت و دگردیسی آن در درازنای تاریخ، از دوران اولیه تا پسامدرن، بودهام.
(ادامه…)